جدول جو
جدول جو

معنی چیز دادن - جستجوی لغت در جدول جو

چیز دادن
(پَ دَ)
مال بخشیدن. عطا دادن:
دو هفته ابا گستهم بود شاد
بدو خلعت و چیز بسیار داد.
فردوسی.
برستم دوصد بدره دینار داد
همان گیو را چیز بسیار داد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاک دادن
تصویر چاک دادن
چاک دادن
شکاف دادن، دراندن، پاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ دادن
تصویر چرخ دادن
چرخ دادن
چرخاندن، گردش دادن، گرداندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرا دادن
تصویر چرا دادن
چرا دادن
به چرا بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
ساز دادن
ساختن و آماده کردن، آراستن، سامان دادن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچ دادن
تصویر پیچ دادن
پیچ دادن
چیزی را در جای خود یا در چیز دیگر چرخاندن، پیچاندن، پیچانیدن، تاب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
تمیز دادن
بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین دادن
تصویر چین دادن
چین دادن
به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
فرهنگ فارسی عمید
چین دادن
(پَ بُ دَ)
در اصطلاح خیاطی تا کردن پارچه و لاها در طول یا عرض آن پیدا آوردن
لغت نامه دهخدا
لیز دادن
(کَ دَ)
لیزانیدن. سرانیدن. به حرکت درآوردن چیزی لغزان در جائی لغزان. لغزاندن. چیزی در سطحی لغزان بحرکت آوردن بسوی کسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چرخ دادن
تصویر چرخ دادن
چرخ دادن
حرکت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیش دادن
تصویر آیش دادن
آیش دادن
کشت بخشی از زمین مزروعی را بسال دیگر واگذاشتن تا قوت گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرز دادن
تصویر هرز دادن
هرز دادن
روان کردن آب درزمین های لم یزرع، هدردادن تلف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیف دادن
تصویر لیف دادن
لیف دادن
دوات مرکب لیفه دان
فرهنگ لغت هوشیار
گیر دادن
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاک دادن
تصویر چاک دادن
چاک دادن
شکاف دادن دریدن، پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیع دادن
تصویر بیع دادن
بیع دادن
ارمون دادن پذیرانه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوز دادن
تصویر گوز دادن
گوز دادن
گوزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز دادن
تصویر باز دادن
باز دادن
پس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر دادن
تصویر شیر دادن
شیر دادن
نوشاندن مادر یا دایه شیر پستان خود را به کودک ارضاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیت دادن
تصویر پیت دادن
پیت دادن
پیچاندن، پیچ دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پیچ دادن
پیچاندن چیزی را خمانیدن تافتن، بگردانیدن چیزی (مانند دست و جزآن) را از جای خود چرخاندن تافتن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش دادن
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
تمیز دادن
بازشناختن از یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چله دادن
تصویر چله دادن
چله دادن
مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیله اطعام مساکین و دیگران بجا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
ساز دادن
آماده کردن، ساز پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرز دادن
تصویر هرز دادن
هرز دادن
((هَ دَ))
روان کردن آب در زمین های لم یزرع، هدر دادن، تلف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاک دادن
تصویر چاک دادن
چاک دادن
((دَ))
شکافتن، دریدن، پاره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیر دادن
تصویر گیر دادن
گیر دادن
((دَ))
بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
ساز دادن
((دَ))
نواختن ساز، آماده ساختن، ابداع کردن، نظم و ترکیب دادن، آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش دادن
تصویر پیش دادن
پیش دادن
((دَ))
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
تمیز دادن
Differentiate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
شیب دادن
Slope
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گاز دادن
تصویر گاز دادن
گاز دادن
Rev
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گاز دادن
تصویر گاز دادن
گاز دادن
acelerar
دیکشنری فارسی به پرتغالی